
پيكر زندهياد «محمدامين ميرفندرسكي» مرد معمار و مرمت ساعاتي پيش با حضور هنرمندان معمار و خانواده او، به سوي قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) تشييع شد.
در مراسمي كه صبح امروز - بيست و سوم خرداد ماه - در حيات خانه هنرمندان ايران برپا شده بود،«ايرج اعتصام» - هنرمند معمار و همراه زنده ياد ميرفندرسكي با تسليت به جامعه معماران سراسر كشور گفت: قطعا سخنگفتن در چنين مراسمي كاري بس دشوار است. بخصوص كه بخواهيم دربارهي كسي سخن بگوييم كه يك عمر، خود را وقف جامعهاش كرد.
او ادامه داد: امروز همه ما اينجا جمع شديم تا درود بگوييم به معمار توانمندي كه صاحب فكر و انديشهاي چنان بزرگ بود. لذا اين فقدان عظيم را به جامعه معماران كه تعليمات دانشگاهي و حرفهاي خود را از او فراگرفتهاند تسليت ميگويم و به روح پاكش درود ميفرستم، با اين اميد كه معماران جوان ما با انديشهها و ديدگاههاي معمارانه و شاعرانهاش آشنا شوند.
اعتصام در ادامه سخنان خود با ذكر خاطرهاي از همنشيني با ميرفندرسكي، عنوان كرد: عشق به طبيعت و روستاهاي دامنه كوه همواره در او تكرار ميشود و از اين رو اين عشق در تمام آثار اين معمار مدرن و توانمند به وضوح ديده ميشود و اميدوارم تكتك ما بتوانيم راه او را بپيماييم و خاطرهاش را عزيز بداريم.
درادامه اين مراسم يكي ديگر از دوستان زندهياد ميرفندرسكي با خواندن يادداشتي درباره اين معمار و جايگاه او گفت:«روزي افقي بود و ژرفايي بود
و هريك از آن دو، جايي داشت و منزلتي
به روزهايي كه دور از امروزمان بودند
به روزي كه پاي به مدرسهي معماري گذارديم،
به روزي كه پي جوي فضا شديم،
از روزي كه گفتيم: اگر فضا را بشناسي،
عالم خلقت را شناختهاي،
راه ديدن به كمال را يافتيم.
از همان روزهاي نخستين،
كه «آتليه» جايگه جولان ما بود،
افقي بود و ژرفايي بود؛
از فضاي آتليهمان به بيرون مينگريستيم تا مگر به راز و رمزهاي حرفهمان،
به پهنهي گستردهي راهمان،
به زيباييهايي كه ميديديم
و ميآفريديم،
به آنچه انتظار ميرفت
و به معناي افق و ژرفاي آنچه
ميتوانستيم ساخت،
پي بريم»
در ادامه اين يادداشت آمده است: «از همان روزهاي نخستين، كه مدرسه جايگه جولانهايمان گشت،
افقها روي به ما گشودن و ژرفا، گامهايمان را سنگين كرد و باوقار. مدرسهي معماري جولانگاه آمد و شدهاي انديشه و جايگه سنجش نظريههايمان گشت.به آن روزها، كه ديروز زايندهي امروزمان رخ مينمود،
افقي بود و ژرفايي؛يكي به كار پرواز ميآمد و ديگري به كار سنجش.عشق به پرواز، يار عزيزي كه پيش ما آرميده است را به سفر، به سوي غرب و شرق برد.عشق به سنجش، وجود پرتلاشش را به آتليهها باز پس داد.
يارمان، كه «كمانگيري» را از زادگاهش دانسته بود،با ژرفنگريهايي كه زادگاهشان بر كويرهاي ايران سلطه داشت، در آميخت.»
او آورده است: «روزي،افقي بود و ژرفايي؛عشق به افق، عزيزمان ، يارمان كه به پاكدلي پرآوازه است را،
به غرب برد؛عشق به ژرفا، به فاصلهي كوهها و كويرهايمان باز آورد؛و بعدها،ثمر انديشههايش، خراسان و كرمان و اصفهانها را پربار كرد.
روزي، افقي بود و ژرفايي؛افق، كه به سمتوسويي هر روز تازه راه ميداد،روزي،عشق خود را در آميزش با ژرفا يافت.
از روزي به بعد،آتليههاي مدرسه، به عشقي يگانه شدند كه تنها به «نوآوري» راضي نبود؛«نوانديشي» كه بي «ژرفنگري» ثمرنميداد، فضايي نوساخته بهدست داد.
روزي،افقي بود و ژرفايي؛افق انديشهاي چهل سال پيش از امروز،به قيد حرمتگزاري بريافتهها و آروينهاي ديروزش، پنجرههاي آتليههاي ما را گشودو ژرفاي انديشه،درهاي مدرسه را... .»
در بخش ديگري از اين يادداشت آمده است: «روزي، افقي بود و ژرفايي؛روزي تدبيري بود زاييدهي عشق به بينش و به سنجش،و روزي بعد، برنامهاي تدوين شده و مهروموم شده برفضاي آزادهي ما،تحميل گشت.
روزي،عشق دستيابي به تعالي،افق تصورات را به ژرفاي معاني ميبرد،و روزي ديگر،آنقدر بر سطح پديدهها و رويدادها و آفريدههاي معماريها مينگري،كه فرصت پرداختن به ژرفا را نمييابي.
روزي،افقي بود و ژرفايي.
در آن روز، سفر به پهنههايي كه به افق دوردست راه ميدادند، دشوار نبود؛نگريستن به ژرفا اما، چيزي دگر بود؛
ژرفا، آتش برجان ميافروخت.
ژرفا خاك را مينمود و ريشهها را ميگشود.
ژرفا، هم سر خاك را مينمود
هم توانهايش را در برافراشتن و بازنشانيدن درخت.
روزي كه
افقهاي نگرش و ژرفاي بينش،
درون دانشكدهي هنرهاي زيبا دگر شدند،
روزي بود به درازاي سهسال.
به آن روز، دانش شهرسازي، ژرفنگري را با ميان رشتهايي ديدن زمينههاي عملياش آغاز كرد.
ژرفنگري هنرهاي تجسمي، نور در باب «ديزاين»را،
به بياني علمي آغاز كرد،
ژرفنگري به هنرهاي نمايشي، روي آوردن به تاريخ نمايش
در ايران را،
وسيلهاي براي نور در فرهنگ
و ادب ديد؛
ژرفنگري در موسيقي، نور ارجمندترين پژوهشگران و
ناقدان موسيقي ايراني را به
دانشكده آورد... ،
تا راه آفرينش، به قيد سنجش جهاني را بگشايند.»
در بخش پاياني اين يادداشت آمده است: «روزي،
كه افقها، به قيد ژرفنگري، فضايي يگانه ساختن،
چهل سال پيش از امروز،
ياري كه پيكرهي آرامش را پيشرويمان داريم،
راه و رسم علمي و جهانيشدهي ژرفنگري در افقهاي تجربه جهان را،
درفضاي آموزشي كشورمان در باب هنرها پايه ريخت
آن روز،
كه آفرينش فضاي ساخته شده نميخواست خطي ميان رشتههاي هنري كشور كشيده شود
و ميخواست كه
دانشكدهي هنرهاي زيبا
دستدردست ديگر رشتههاي علمي و تجربي
آفرينش معماري به مثابه آفرينش ثروتي فرهنگي دانسته شد.
آن روز،
كه افقهاي ديد ما با ژرفاي انديشهمان يگانه شدند،
فضاي معماري ما خواست، فضاي مدني ما را،
با تكيه برفرهنگ روزمان، بنماياند.
و آن بينش كه دانشگاه ما و شهر ما را مترقي ميخواست
به دست عزيزي پايهريزي شد كه امروز
دردستهايمان ميفشاريم
و
در قلبي تپيدن آغاز كرد كه نزد ما،
در طول تاريخ معاصرمان،
زنده ميماند...»
جامعه هنرمدان معمار و تمامي تشكلهاي معماري روز يكشنبه - سي و يكم خرداد ماه در خانه هنرمندان ايران ياد اين هنرمند معمار را گرامي ميدارند.