هفت نکته درباره روزنامه «هفت صبح»
1- هفت، هشت سال پیش، پیر و پاتال های قدیمی ترین روزنامه اقتصادی ایران، وقتی فهمیدند که روزنامه اقتصادی تازه ای می خواهد دربیاید کلی بهتان و لیچار بار آن کردند؛ آن موقع وبلاگ و فیس بوک نبود که این فحش ها و تهمت ها علنی شود و حتی شنیدم که زنگ زده اند و این حرف ها را یک جایی مثل ستون شهروندی کیهان یا شاید هم اطلاعات چاپ کرده اند. نتیجه این شد که روزنامه جدید، با خبرنگاران جدید و جوان و بدون کسب اطلاع از قدیمی ها پا گرفت و امروز کارش به جایی رسیده که بنگاه های اقتصادی، صبح شان را با آن آغاز می کنند؛ دنیای اقتصاد.
2- عادت ما ایرانی هاست که از همکار جدید و خوبمان بترسیم، یا ارتقاءش را به معنی سوار شدن روی دوش خودمان بدانیم یا وجودش را مانع رشدمان و یا این که یک جای مان از موقعیتش بسوزد، یا حتی احساس کنیم راهی را که می رود بر خلاف اصول جنبشی ماست. البته این حس به مراتب در دنیای رسانه بیشتر است؛ جایی که شبیه داستان صادق چوبک به قفس مرغانی می ماند که هر از چندگاهی دست قصاب برای بردن قربانی داخلش می شود.
3- حالا «هفت صبح» که نع!، «روزنامه مشایی» شده ورد زبان هم صنفی های ما؛ تقصیر خود هفت صبحی ها هم هست، البته بیشتر تقصیر کله گنده هایی که از چند ماه پیش به دلیل سیاسی کاری های مرسوم و این که رفتن شان به روزنامه یکی از نزدیکان دولت توجیحی داشته باشد، دست به قلم شده اند و این طرف و آن طرف چیزهایی بر له یا علیه خود نوشته اند. این ها را که فعل شان همیشه با کلی نظرسنجی و تعیین قیمت است اگر بگذاریم کنار، می رسد نوبت به روزنامه نگارهایی که از چپ و راست، بچه های هفت صبح را می نوازند؛ شرقی نویس ها و چلچراغی ها، دوستان قدیمی شان را متهم می کنند به قلم فروشی و می روند در کنار خبرنگارانِ کنارِ گودیِ خارج نشین و کیهان نویس ها جلوی کل مجموعه، اسم مشایی و بعد علامت سوال می گذارند، انگار چند ده خبرنگار آنجا هیچ هویتی ندارند!! از این طرف، بچه های هفت صبحی که می خواهند از خودشان دفاع کنند، آن قدر درگیر دفاع شده اند که یادشان رفته روزنامه خوب درآوردن در این شرایط، مهمترین دفاع از خودشان است، برای همین بیشتر وضع را خراب می کنند. بیانیه می دهند، وبلاگ می سازند و مانیفست چاپ می کنند و خودشان را به این و آن می چسبانند، غافل از این که روزنامه نگار جماعت، کارش، نگاهش و کلماتش مانیفست است.
4- مشایی برای اصلاح طلبان مخالف دولت و اصول گرایان موافق دولت همیشه موضوع جالبی بوده و از منش و تصمیماتش، این دو طیف بیشترین رضایت را داشته اند. اما دقیقا همین دو طیف، مطبوعاتی ها را از کار با او برحذر می دارند در حالی که خودشان یا خبرنگار قالیباف هستند، یا بنگاه های وابسته به خدابخش، یا برای لاریجانی و زرقانی چیز می نویسند یا برای ذاکانی و اشتهاردی و توکلی و یا هم برای رضایی و امثالهم. اما مسئله اینجاست که مشایی شبیه بذرپاش نیست و ساده لوحی است اگر فکر کنیم، روزنامه اش شبیه وطن امروز می شود یا دچار سرانجام روزنامه خورشید، گسترش صنعت و... . جالب اینجاست که اگر ورود مشایی را به دهکده کوچک مطبوعات ایران برای چند پاره کردن این فضا تعبیر کنیم (به گفته بسیاری از اهالی مطبوعات)، با این روش دفاع ما، او تا به حال برنده این بازی بوده و بس، چرا که دوستان مطبوعاتی دیروز حالا دیگر برای هم در فیس بوکشان خط و نشان می کشند و فحش های آبدار به هم حواله می کنند.
5- هفت صبح را باید به دید صنفی نگاه کرد که چند نفر از بیکاران روزنامه ای سر کار آمده اند، وگرنه ورود به بازی سیاست بازان بالادستی از همین ابتدا شکستش قطعی است. اهالی این روزنامه هم اگر مطبوعاتی باشند باید به سراغ موضوعاتی بروند که سالها آرزویش را در روزنامه های مختلف می پروراندیم، چیزی که در چند شماره اول کار هفت صبح جایش حسابی خالی بوده.
6- دوستی می گفت «روزنامه اصلاح طلب نشون بده تا بریم توش کار کنیم!» این واقعیت مطبوعات ماست و از آن واقعی تر نگاه تنگ نظرانه ما. باید گذاشت تا هفت صبح خودش را نشان دهد بدون اتیکت، بدون نام های بزرگ و لقب های آن چنانی، آن وقت است که می شود گفت اظهارنظرهای ما جنس چه نوع حسادتی را داشته. یا کارش هم رده دنیای اقتصاد خواهد شد یا به قعر جدول جایی در کنار خورشید دولتی مطبوعات ایران یا از آن بدتر، کیهان رنگی مطبوعات داخلی خواهد رسید.
7- این یادداشت دفاعی بر هفت صبح نیست، آن هایی که من را می شناسند می دانند نانم را از این راه ها نمی خورم، از حق التحریر نویسی شروع کرده ام و الان هم بی هیچ ادعایی دارم برای یک لقمه نان، روزگار روزنامه پیچ شده خودم را سگ دو می زنم. با این همه وقتی دعواهای دوستان آشنا و قدیمی ام را درباره هفت صبح تعقیب می کنم نمی توانم بفهمم که چرا کار این روزنامه به اینجا رسید و این قدر در میانمان تفرقه انداخت. آیا آن روزگار تلخ خرداد 88 کارمان را به این بی طاقتی ها کشانده یا شرایط سخت کار روزنامه است که مته بر روح مان می کشد و این طور بی قرار برای دوستانی که خودشان بلیط قایق هفت صبح را خریده اند دست تکان می دهیم تا برگردند و اگر برنگشتند به آن ها فحش می دهیم.