آستین کوتاه مجریان تلویزیونی نشانه خوبی ست؟

#مهران_غفوریان بر صفحه تلویزیون ظاهر می شود؛ لباس آستین کوتاه به تن دارد و جوکی در مورد بالا نرفتن شلوار آزمایشگاه از پاهایش تعریف می کند. #رامبد_جوان، سکان دار برنامه #خندوانه سعی می کند حواسش باشد و نگذارد ماجرا بیخ پیدا کند، این همان برنامه ای ست که لیست موارد خط قرمز پوشش شرکت کنندگانش، مدت ها در تلگرام دست به دست می چرخید. #مهران_مدیری هم روی سن می آید و سعی می کند از خواننده های گروه موسیقی «#دنگ_شو» سوال های چالشی بپرسد. او هم لباس آستین کوتاه به تن کرده و مهمانان برنامه اش، تا مدت ها از سوی وزارت ارشاد، «مجاز» نبودند چه رسد به این که بخواهند در تلویزیون، زنده بخوانند! هر چقدر سازندگان «دورهمی» و «خندوانه» در پوشش شان راحت هستند، به شرکت کنندگان عادی برنامه سخت گرفته اند؛ اکثرا مدل موهایشان را تغییر داده اند، روی تیشرت کت پوشیده اند و در مورد خانم ها، تلِ سر و ساق دست به فور دیده می شود. مخاطبی که بعد از مدت ها پای تلویزیون می نشیند و این لباس های آستین کوتاه را می بیند، از خود می پرسد که آیا صدا و سیما در حال تغییر مرام سی و اندی ساله خود است؟

اهمیت این سوال وقتی بیشتر می شود که کارشناسی به نام «#علیزاده» هم بدون هیچ سانسوری با اسکایپ در برنامه زنده خبری- تحلیلی جعبه جادو حاضر می شود در حالی که تا پیش از این، مصاحبه با بی بی سی فارسی جرمی نابخشودنی از سوی صدا و سیما به حساب می آمد و ممکن بود برای همیشه، فرد مصاحبه کننده را از حضور در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، منع کنند.

سالهای سال، آستین کوتاه خطر قرمز صدا و سیما بود و هنوز هم هست؛ چه بسیار شرکت کننده هایی که در برنامه های مختلف تلویزیونی شرکت می کنند و تابلو است که از بخش لباس صدا و سیمای تلویزیون، کتی به امانت گرفته اند که تصویرشان قابل مخابره شود. مصاحبه با شبکه های فارسی زبان خارج از کشور هم یکی دیگر از این خط قرمز ها بود، بنابراین اگر صدا و سیما در مرام خود تغییری ایجاد نکرده (یعنی پاسخ منفی به پرسش اول)، باید پرسید که آیا تلویزیون توسط استانداردهای دوگانه اداره می شود؟ به زبان ساده؛ آیا فرق دارد کی لباس آستین کوتاه می پوشد و کی با بی بی سی فارسی مصاحبه کرده است؟

پس از پخش زنده مناظره های تلویزیونی انتخابات، به نظر می رسد اوضاع کمی آشفته شده و دیگر معلوم نیست چه چیزی را می شود در رسانه ها گفت و چه چیزی خط قرمز است. این یک فرصت طلایی برای رسانه ها و خصوصا تلویزیون است که یک قدم کوچک در مسیر تعامل با مردم بردارند و در چهارچوب قانون، فقط به قوانین مکتوب و مصداق های ذکر شده خط قرمزها بسنده کنند نه همچون قبل، کاسه داغ تر از آش باشند! در هیچ جای قانون، پوشیدن لباس آستین کوتاه برای مردان ایرادی نداشته و ندارد، پس چرا نباید رسانه ملی در چهارچوب همان قانون از این خط قرمزِ مصنوعی و خودساخته عبور کند و به سازندگان برنامه هایش، آزادی عمل بیشتری بدهد؟ به یاد داریم که چنین خط قرمزی حتی در مورد ریش تراشیده مردها هم بود و سالها، صدا و سیما از نشان دادن مردهای اصلاح کرده طفره می رفت و حالا هر روز و هر ساعت، تلویزیون پر است از چهره هایی که با پوست براق و تازه اصلاح کرده می آیند و به مردم سلام می کنند. با وجود همه نقدهایی که به عملکرد، بودجه و رسالت های صدا و سیما بوده و هست، شاید اکنون نوبت به برداشتن قدمی در راستای عمل به نصح صریح قانون و احترام بیشتر تلویزیون به حقوق شهروندی رسیده باشد. 

#روزنامه_شرق

چگونه فاعل و مفعول ظلم نباشیم؟ یادی از شعر آرتور رمبو

زندگی در ذات خود ظالم است؛ تلاشگری که هدف اصلی خود را «بقا به هر قیمتی» می داند، چطور قرار است با دمکراسی، با تفاهم و با عدالت کنار بیاید. لاجرم اگر نخواهی ظلم کنی باز هم ظالم خطاب می شوی. سکوت یا فحاشی، وارد عمل شدن یا خلع سلاح بودن، نق زدن یا بی عملی، هر دو یکی ست و به یک شکل هم مورد قضاوت قرار می گیرد. در سایه همین وجه ستمگرانه زندگی ست که گاهی می شود لحظه ای ایستاد و موقعیتی را که در آن هستیم، مورد پرسش قرار داد و از خود پرسید که اینجا چه می کنم؟ در این مهمانی چه کار دارم؟ چرا با چنین آدم هایی همکار، دوست و یا حتی فامیل هستم؟ چرا در این سرزمین به دنیا آمده ام؟ و دیگر سوالاتی در قالب «من اینجا چه کار می کنم؟».  یافتن پاسخی برای این سوال و سوال های مشابه آن، سخت نیست، بلکه غیرممکن است. هر پاسخی، به نوعی پذیرش این واقعیت است که اگر مغزِ ستم و ظلم نبوده ای و برایش برنامه ای نریخته ای و اگر قلبِ ظلم نبوده ای و برایش تصمیم نگرفته ای، اندامِ تنِ زندگی شده ای و به کسی ظلم کرده ای و یا ظلم دیده ای و در هر دو صورت، وجهِ ظالم زندگی را واقعیت بخشیده ای، دلی را شکسته ای یا شکسته دل شده ای و هر دوی این ها به تو می قبولاند که زندگی، معجونی ست از عذاب وجدان و پذیرش این احتمال که دوباره نیز، ظلم خواهی کرد یا ظلم خواهی دید.

در برابر این خودِ ظالم، این وجودی که نه تنها زیر بار عذاب وجدان ظلم خود است بلکه نگران تکرار آن نیز هست چه باید کرد؟

من فکر می کنم پاسخ آن یک چیز باشد: سرپیچی از دمکراسی، عدالت و حتی تفاهم.

#آرتور_رمبو در شعری به نام #دمکراسی می نویسد: «ما در زمانه ای زندگی می کنیم، که به اسم دمکراسی یک چیز سرکوب می شود؛ شورش های منطقی» و من فکر می کنم تنها راه مقابله با این ظلم پیچیده شده در تار و پود و ذاتِ زندگی، این است که عصیانگر و شورشی به جنگش برویم. شورشگری منطقی که هر لحظه از ابزار ظلم شدن در هراس است اما نمی خواهد به ظلم رایج زندگی تن بدهد.