قاتل ها دوست دارند جلوی تابوت را بگیرند و بلند کنند. مشتاق این اند که برای آخرین بار، مُرده را مصرف کنند. روحش رفته، زبانش قطع شده و باید جسمش به مصرف برسد. برای همین است که در انتشار خبرِ مرگش پیش دستی می کنند. همان ها که با بی اعتنایی، هنرمندان و نویسندگان را می کُشند، همان ها که آرتیست ها را خانه نشین می کنند و از مشتی بی هنر و دلقک، هنرمند می سازند به خورد ملت می دهند، همان ها، هستند که آخرین دندان ها را به جسد میزنند و پیکر را مثله شده روانه گور میکنند تا مبادا بیدار شود و سر از خاک دربیاورد که:

من مدیا هستم، مدیا کاشیگر. ترجمه کردم، نوشتم و سرودم اما بیش از این همه، زندگی کردم و خالق موجودیت خود بودم. شما کیستید که موجودیت از من و من ها میگیرید، افتخار از من و من ها می یابید و فربه تر از قبل رهایمان می کنید تا در انزوای خود بمیریم. آیا دیده آید چهره ای آرام تر از چهره دژم من؟ من مدیا کاشیگر هستم، شاعر و مترجم و رفیق شما در رسانه ها. من خبر مرگ بسیاری از دوستانم را با چشمان خونین به شما داده ام، دست بسیاری را گرفته ام آورده ام در روزنامه ها تا از جهان ادبی خود بگویند. شما کیستید؟ کاسبان تحریم چهره ها؟ یاغیان عصر روزنامه و کثافت؟ قاتلانی که سلاح سردشان بی توجهی و بها ندادن است؟

خطی از آنچه نوشتم را نخواندید و کلمه ای از آنچه ساختم را نشنیدید و اکنون سیاه پوش مرگ من اید؟ دست بردارید و به خانه بروید، همان به که تشییع جنازه من چون چهلم کوروش اسدی، خالی و خلوت باشد. همان به که هر چه زودتر بروم پیش سپان، بروم کنار منصور و شاید هم هوشنگ... آیا دیده اید لیسه سگ را بر دست سنگ انداز؟

پ.ن: خبر کوتاه بود. مدیا کاشیگر، نویسنده و مترجم و شاعر درگذشت.

#مدیا_کاشیگر 
#کوروش_اسدی 
#منصور_کوشان 
#هوشنگ_گلشیری 
و #مایاکوفسکی