شاید این سنتی فکر کردن باشد؛ اعتراف به این که اگر مدرن بودن و به روز بودن می شود استفاده باجا و بی جا از لفظ آلت های تناسلی، آن هم نه در فحش ها بلکه برای چشیدن مزه دهان طرف مقابل که لابد هم جنس ما هم نیست. سنتی بودن است وقتی که همه سکوت می کنند، دفاع کردن از چیزی که نامش سلسله مراتب است، احترام گذاشتن به آن که دو روز حتی، زودتر از ما پا به میدان گذاشته بی آن که تحت تاثیرش قرار بگیریم. سنتی بودن است پس زدن روابطی که می دانی باب میل و از مسیر اعتقاداتت نیستند و اصلا انگار داشتن «اعتقاد» خودش می شود سنتی فکر کردن و اگر این طور باشد من همان آدم سنتی هستم؛ پوشیده در پوست چندش آور یک حشره تا هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم حس کنم در مسخ دوباره در میان آدم هایی که جز با تهمت و «عنصر» خطاب کردن یکدیگر، روزشان، شب نمی شود و شب شان، روز، زندگی را دوباره و دوباره تجربه کنم. پیش درآمد «گریز از آزادی» اریک فروم را باید هزار بار خواند، باید سرمه کرد و مالید به چشم ها و آن هایی که مسخره ات می کنند به خاطر این که چرا در به کار بردن الفاظ رکیک راحت نیستی، و آن هایی که مسخره ات می کنند که چرا در تیک و واتیک زدن، دست و پا چلفتی هستی و آن ها که مدافع هر گونه رابطه ای هستند در ذهنت انسان بمانند و نخواهی با فحش سیاه شان کنی!!

شاید سنتی فکر کردن باشد، اعتراف به سنتی بودن! آن هم در روزگاری که بقای انسان، جز با عبور از خط های ظاهری معنا ندارد و جز با تن دادن به لاس های تلفنی و اینترنتی و مسیجی و حضوری نمی شود قدمی از قدم برداشت. آدم هایی که ادعا می کنند آوانگاردند و روشنفکر مدرن، آدم هایی که حتی در معنی کلماتی که به کار می برند جز آن چه در دل سیاه شان لانه کرده، دلیل دیگری ندارند و شکننده آن چیزهایی هستند که حتی معنی اش را نمی دانند. در مواجه با این دنیای یک رنگ شده و پر از تظاهر و فحاشی های رسمی و غیررسمی و سوسه آمدن های اصولی و غیر اصولی، در گوشه ای می نشینم با این اعتقاد که آدم ها را در این عصر چهره های فیس بوکی و دوستی های مکانیزه شده فقط و فقط از یک راه می توان شناخت و آن هم نوع کاربردشان از زبان است؛ آن گاه که زبان به عصاره تفکر نزدیک می شود، خصلت آدم ها رو می آید؛ بعضی ها فحاش زاده می شوند، بعضی ها فاحشه، گروهی امانت داران الماس های بی ارزش و گروهی جاسوسان زندگی دیگران. در این شرایط است که سنتی بودن نه یک افه و روشی تاریخ مصرف دار، بلکه توجه به کیفیت هایی است که پنهان است و آدم ها معمولا بی آن که چیزی از آن بدانند، دست شان را رو می کنند. کافی است این را یک بار امتحان کرده تا بعد چون بره ای میان گرگ ها خود را پیدا کنید! برای بره نبودن، پیش از هر چیزی به استفاده افراد از زبان و دایره لغاتشان توجه کنید و ببینید که چقدر چشمان شان با کلماتی که به کار می برند جور در می آید.