شب از تو زکام می گیرد

تخت کوچک می شود

و سقف پایین می آید

شب با صدای نفس های تو

توبه می کند

سفید می پوشد

همه چیز سفید می شود

و عطر تو

که عطر کاج های خرگوش دره است

*

شب از تو کام می گیرد

برزخ من اما در روزها خوابیده

که از سقف پایین می آیم

انسانی می شوم

سرگردان

مثل میلیاردها هم خاکی خسته

*

شب از تو و من درد می گیرد

دردی که آبستن نیست

زایمان مداوم بوسه است

بر سفیدی تخت و تن

خرداد 90