حاشیه نویسی بر گفتگوی روزنامه شرق با محمدرضا کاتب
کمتر از یک ماه قبل، روزنامه شرق به همت خانم لادن نیکنام که از نویسندگان معاصر است مصاحبه ای در دو قسمت با محمد رضا کاتب منتشر کرد که بد نیست در رابطه با آن چند نکته ای را یاد آور شوم.
1- محمدرضا کاتب نویسنده توانای کشورمان آدم به شدت ساکت و غیر رسانه ای است. این کارمند صدا و سیما تا به حال چند رمان بسیار خوب و قابل توجه منتشر کرده اما اصلا عادت به مصاحبه و گفتگو ندارد. به نظر من کاتب از افتادن در جریان ادبیات تبلیغاتی روزنامه ای متنفر است و به همین دلیل هیچ گاه دم لای تله خبرنگاران نمی دهد. عموم خبرنگاران شماره تلفن منزل وی را دارند اما همه می دانند که او به این راحتی ها اهل حرف زدن نیست.
2- از مهدی یزدانی خرم شنیدم که دو- سه سال پیش که روزنامه شرق با کاتب مصاحبه گرفته بود، کاتب پدر مهدی را در آورده است. دو سه باری تلفن و تلفن کشی و بعد گفته که اصلا سوال ها را فکس کنید تا جوابش را مکتوب بدهم و وقتی هم که جواب های مکتوب رسیده آنقدر ثقیل و کلی بوده که یزدانی خرم مجبور شده بدون حذف یک واو آنها را بریزد توی صفحه.
3- کاتب در اینترنت کمترین حجم مطالب را به خودش اختصاص داده. حتی عکس بزرگ و با کیفیت هم ندارد چه رسد به یک یادداشت یا مثلا نقد یا حتی گفتگو. با این همه این سوال مطرح می شود که چرا خانم نیکنام که اتفاقا آشنایی هم با یزدانی خرم دارند دوباره اشتباه ایشان را تکرار کرده اند و به دام یک مصاحبه کلی و ثقیل با کاتب افتاده اند؟ البته به هیچ عنوان قصد تخریب مصاحبه کننده، مصاحبه شونده و رسانه مورد نظر را ندارم بلکه رفاقت من با این سه اثبات شده است. بلکه بیشتر می خواهم به عنوان یک علاقه مند به آثار کاتب، با او و دنیای او بیشتر آشنا شوم. به نظرم حرف زدن درباره کلیات هستی شناسانه نه به درد من مخاطب می خورد و نه به درد روزنامه شرق و نه حتی به درد خود کاتب. اتفاقا کاتب در بیان همین مسئله هم با مشکل روبه روست چرا که او آدمی روایی است نه فیلسوف و نظریه پرداز.
4- ای کاش خانم نیکنام به جای پیشنهاد مصاحبه که اتفاقا حتما با واکنش منفی کاتب رو به رو شده، به او پیشنهاد یک گپ دوستانه را می دادند. مسئله ای که به نظرم اگر چه به سختی اتفاق می افتاد اما حتما نتیجه ای بهتر در پیش داشت. او نویسنده ای است که در داستان هایش به خصوص هیس، چنان رویکرد روانشناختی را در پیش گرفته که گپ زدن با او می تواند بخشی از درونیاتش را مطرح کرده و به درد نویسندگان مبتدی چون من بخورد.
5- کاتب نیز بهتر است لاینی برای ارتباط مخاطبان با خودش فراهم کند. به نظرم با مرگ سالینجر، دنیای نویسندگان سالینجری هم به پایان رسیده و نویسنده با حضور در متن اجتماع می تواند تاثیرات اثر خودش را احساس کند.
6- کاتب تا به حال جایزه های فراوانی برده. دوستی به شوخی می گفت که این مرد توی خانه خودش قایم شده و سالی یک بار به رویت می رسد، درست همان زمانی که بالای سن می آید و با خجالت زدگی بیش از حد و افتادگی قابل احترام جایزه را می گیرد و به خانه می برد!
