آه ای امواج بهاری

با درخشش خود

دیوارهای تاریک و مرده شهر را بگیرانید

با تلالو خود

صفحات کتاب پیرمرد را روشن کنید

و با ذرات خود

بال پرنده های معدود وطن را بدرخشانید

آه ای امواج نورانی عید

از ورای دیوارها و دیوارها

بر پیکر آن مرده بتابید

که ثانیه های نوروز را در مسیر دو سطح تاریک پیمود

و صفحات کهنه کتاب پیرمرد را به خطی روشن تذهیب کرد

بتابید و بدرخشید

امواج نورانی عید

تا مرده های شهر به سفره هفت سین دعوت شوند