احسان حضرتی

راستش فکرش را هم نمی کردم که احسان اینقدر زود جواب خواهشم را بدهد، خواهشی که نه بر زبان آمد بلکه در دل بود و روزی بر این اوراق جاری شد. حالا ترجمه خوب و روان این ترانه از دایر استریت پیش روی من و شماست. سخنی از نسلی به نسلی که ما هستیم.

در تنگنای شوم                              

این کوه های مه اندود

برای من مامنی است

اما خانه من سرزمین های پست است

و تا همیشه خواهد بود

روزی تو باز می گردی

به دره و کشتزارت

و دیگر نمی سوزی

که برادر نظامی باشی.

 

از میان کشتزارهای ویران

اولین شعله جنگ

من شاهد رنج تو بودم

همانگونه که نبرد بالا می گرفت

و با اینکه سخت آزارم می دادند،

در ترس و اضطراب

تو رهایم نکردی

برادر نظامی من!

 

جهان های بی شماری هست

وخورشید های بسیار

و ما را تنها یک جهان است

اگر چه در دنیاهای گوناگونی زندگی می کنیم

 

اکنون خورشید به اعماق فرو رفته

و ماه بر فراز گیتی لنگر انداخته

بگذار وداع کنیم

همه باید بمیرند،

اما در نور ستارگان و خطوط دستان تو

حک شده:

ما احمقیم که جنگ به راه می اندازیم

بر سر برادران نظامی مان.