این بار در جام جم به سراغ رئیسی رفتم...
نگاهی به ترجمه کتب معماری در گفتگو با مهندس ایمان رئیسی
عبور از متن و رسیدن به معماری
پرداختن به اندیشه های نو در بستر زمان از ویژگی های دانش ترجمه است؛ از این رهگذر ترجمه از قالب یک فعل ابزارمنشانه خارج شده و به یک «طی طریق» هدفمند تغییر سمت می دهد. هنر ایران نیز با توجه به دگرگونی های عصر مدرن دست دوستی به سوی اندیشه های نابی که از ورای زبان های غریبه می آمدند، دراز کرد تا بیش از پیش به تازه شدن در کنار بزرگ شدن و رسیده شدن توجه کند. معماری نیز از این قاعده مستثنی نبوده و همواره دانش ترجمه به کمک معماران ایرانی شتافته تا آنها نیز اندیشه های نو جهانی را در کوششی متنی دریافت گر باشند. نکته قابل توجه در ترجمه متون معماری دقت در پتانسیل و کنش خود ترجمه است که می تواند به معماران ما در سرایت بینش های خلاقانه معمارانه کمک یار باشد.
مهندس ایمان رئیسی استاد دانشگاه آزاد اسلامي واحد قزوين که در کارنامه کاری خود لیست بلندبالایی از مصادر علمی و اجرایی و حقوقی را داراست، یکی از جوانان حوزه ترجمه کتب معماری است که با ترجمه کتاب « كوچك، متوسط، بزرگ، خيلي بزرگ» اثر معمار فرهیخته «رم کولهاس» توانست مقتدرانه خود را در این عرصه معرفی نماید. رئیسی در مقدمه کتابش با اشاره به وضعیت حال حاضر معماری ایران از دلایل ترجمه این اثر (که شاید بتوان آن را به علت علاقه رئیسی به کار ترجمه نیز تعمیم داد) این گونه می گوید:«...يكي از بيماري هاي مزمن معماري امروز ما، عدم آشنايي با انديشه هاي معماران مطرح و بسنده كردن به تصاوير آثار آنها مي باشد...». مصاحبه پیش رو حاصل گفتگوی ما در حوزه ای فراتر از حوزه «معماری» و «ترجمه» به تنهاییست، این مصاحبه، در حقیقت، در پی کشف تاثیر «ترجمه معماری» بر دانش معماری می باشد:
کمی از سیر تحولات آثار معماری در ایران بگویید؟
با توجه به سابقه شصت ساله آموزش آکادمیک معماری در ایران، به نظر می رسد دانش ترجمه آثار در این سرزمین بسیار نوپاست و هنوز سیر تحول مشخصی را طی نکرده است. در این مدت محدود نیز معدود مترجمانی توانسته اند بخوبی از عهده این کار بر آمده باشند. بعنوان نمونه می توان از شادروان دکتر منوچهر مزینی یاد کرد که ترجمه های بسیار ارزنده ای از آثار مهم معماری و شهرسازی قرن بیستم را به جامعه ی معماری ایران هدیه کرده اند.
حوزه ترجمه چه نقشی در بارورسازی معماری حال حاضر ایران دارد؟
معماران امروز ایران درگیر جذابیت های شکلی معماری حال حاضر جهان هستند و ترجمه افکار و اندیشه ها و پس زمینه ها ی فرهنگی تاثیر گذار در شکل گیری این نوع معماری، می تواند باعث عمیق تر شدن گرایش های شکلی موجود در ایران شود.
هرچند همواره یکی از معضلات ما معماران، تنبلی در مطالعه و زرنگی در ورق زدن مجلات و بسنده کردن به حس بینایی است، این معضل هم از روش آموزش در ایران بوجود آمده است. سیستم آموزشی در ایران بر اساس پژوهش استوار نیست، بنابراین همه منتظر اند که معلم همه چیز را به آنها بگوید.
یکی از مشکلاتی که در عرصه مدرنیسم وجود دارد توجه نکردن به مقوله فرهنگ سازی در کنار کار ترجمه است؛ در این حوزه به نظر می رسد که صرف ترجمه آثار، مقدم بر تولید فکر و جریان سازی بر بستر آن آثار و یا اندیشه باشد... نظر شما به عنوان مترجم آثار معماری در این زمینه چیست؟
اگر بپذیریم که جریان فرهنگی مدرنیسم به پایان رسیده است( به تعبیر چارلز جنکز) و اکنون در حوزه فرهنگی پست مدرن هستیم و از مشخصه های اصلی پست مدرنیسم ابهام، پیچیدگی و اغتشاش است، بنابراین دیگر نمی توان انتظار بستر سازی و سیر تحول مرحله به مرحله داشت. جهش هم یکی دیگر از مشخصه های این دوران است، بنابراین به نظر می رسد که ترجمه ی هر اثر مهمی می تواند مفید باشد.
آیا فکر نمی کنید آثاری که از طریق ترجمه کتب معماری به ایران وارد شده چون نهادینه نشده و بستر سازی نشذه اند باعث می شوند که تقلید کورکورانه از آنها بوجود بیاید؟
خیر، تصور نمی کنم که برای ترجمه هر کتابی باید ابتدا بستر سازی نمود. بحث تقلید هم وابسته به سطح دانش خوانندگان دارد؛ ممکن است خواننده ای با خواندن یک کتاب تحت تاثیر قرار گیرد، اما هنگامی که با کتب مختلف آشنا شود و سطح شناخت او بالاتر رود، دیگر بحث تقلید بی معنی است. هرچند نباید انتظار داشت که هر معمار با سابقه یا دانشجوی معماری حرف خاصی برای خود داشته باشد، اصولا عده بسیار محدودی دانش تولید می کنند و دیگران استفاده کننده دانش هستند.
همان سوال بالا را طور دیگری بیان می کنم با توجه به اینکه شما در حوزه تدریس دانشگاهی هم دستی دارید می خواهم بدانم نسل جدید معمار تا چه حد برای معماری هایشان به عکس های مجلات خارجی توجه می کنند و تا چه حد در فهمیدن اندیشه های معماری خارجی کوشا هستند؟
- توسعه ی اینترنت و علاقه ی وافر ایرانیان به این پدیده، باعث شده که در جریان آخرین رخدادهای معماری جهان قرار بگیریم. اما همان گونه که در بالا اشاره نمودم، مطالعه بین مردم ما نهادینه نشده است و با این سیستم آموزشی نمی شود توقعی در تغییر این عادت داشته باشیم!
به عنوان سوال آخر فکر می کنید روزی بشود که آثار معماری حال حاضر ایران را نیز ترجمه کرد و به عنوان یک کنش فرهنگی آن را صادر کرد؟
امیدوارم که روزی معماران ایران هم حرفی برای گفتن در جهان داشته باشند. با توجه به جمعیت جوان ایران و فعال شدن جوانان در عرصه ی معماری می توان اندکی امید داشت. اما در حال حاضر بجز اندیشه های دکتر محمد منصور فلامکی، دکتر باقر آیت اله زاده شیرازی و شاید یکی دو نفر دیگر، چیز دیگری برای ارائه به معماری جهان نداریم، چون اکثرا استفاده کننده هستیم.
اما در حوزه ی آثار معماری بحث اندکی متفاوت است. می توان گفت که در این حوزه شایستگی آنرا داشته یا داریم که آثاری را به معماری جهان هدیه کنیم، که این نور هم به دلیل تنگ نظری و عدم حمایت مسئولان از معماران جوان و برجسته و مطرح در عرصه های ملی و بین المللی رو به خاموشی نهاده است.