خطابه ای برای دایی...
حسین برآبادی، منتقد و پژوهشگر ادبی به خبرنگار شبستان گفت: اگر ادبیات کهنه گرا باشد خواه ناخواه با باورهای خوب، بالنده و پویا در تعارض است. چه ادبیات تابعی از متغیر باورهاست.
وی با بیان اینکه باور با اعتقاد فرق دارد، توضیح داد: باور بی نیاز از استدلال است اما اعتقاد استدلالی است و در بحث و فحص مشخص می شود و چنانچه موج جدیدی از استدلال پیدا بشود بنای باورهای کهن را ویران می کند. اینکه مولانا گفته است: پای استدلالیون چوبین بود / پای چوبین سخت بی تمکین بود به گمان من دقیقا اشاره به اعتقادات دارد نه باورها.
وی ادامه داد: یکی از بزرگترین جفاهایی که در حق دین شده این است که آن را از ساحت باورها بیرون رانده اند و در محضر اعتقادات نشانده اند و همین علت عمده بروز مشکلاتی چون دین گریزی و مسایلی از این دست شده است.
وی افزود: اگر چیزی خودش را به حوزه اعتقادات بکشد دیگر ادبیات هم نمی تواند کمکش کند چون استدلالیون جدیدی با پیش فرض ها، تفکرات و انگاره های جدید از راه می رسند و به خرابی آن می کوشند.
وی گلستان سعدی را یک متن ادبی دینامیک برشمرد و تصریح کرد: سعدی در این کتاب واژه های مهجور، بیگانه و کم رمق گذشته را به صورتی دینامیک عرضه کرده چون آنها را در اختیار باورهای خودش قرار داده است.
برآبادی در پایان تأکید کرد: دین برای همه باورپذیر است اما اگر بخواهیم آن را با منطق ارسطویی و تحلیل دکارتی تجزیه و تحلیل کنیم نتیجه چیزی جز گریز از دین نخواهد بود