رومن کنو

بالاخره سکوت رسانه ای درباره این بزرگ مرد ادبیات جهان هم انگار دارد تمام می شود و حالا می تواین در صفحه ادبیات روزنامه اعتماد درباره او بخوانیم. متن نوشته که تنها بیوگرافی مختصری از کنو است را با هم می خوانیم. به امید نقدها و خوندن های بیشتر از کنو!

صدهزار ميلياردشعر
سميه نوروزي
رمون کنو (1976- 1903) از جمله نويسندگاني است که با مهارت کامل و تسلط در زبان ادبي، ادبيات متصنع و دشوار را به باد تمسخر مي گيرد. او در کنار لويي فردينان سلين، به قواعد دستوري زبان تاخته و به دفاع از زبان محاوره مي پردازد؛ تا آنجا که مي تواند اصول زبان را به هم مي ريزد، از کلمات آرگو استفاده مي کند و هر کجا که لازم باشد، دست به ابداع کلمات مي زند. او حتي به املاي دشوار زبان فرانسه هم اعتراض کرده و کلمات را برخلاف املاي سخت و قانوني شان، آن طور که خوانده مي شوند، مي نويسد.

کنو پس از فارغ التحصيل شدن از دانشگاه سوربن در رشته فلسفه و تخصص در آثار هگل، در جمع سوررئاليست ها پذيرفته شد. او در سال 1924 رسماً به عضويت اين گروه درآمد. اما شش سال بعد، از اين جمع طرد شد و هجونامه يي با عنوان «جنازه» و مقاله يي به نام «دًه دًه» در مخالفت با آندره برتون نوشت. او همچنين عصبانيت و تجربه بد خود از سوررئاليسم را بعدها در قالب رماني با عنوان«اوديل» شرح داده و با طنز و بازي زباني، به تفکرات و ايده هاي سوررئاليسم تاخت؛ يکي از شخصيت هاي اين کتاب که آنگلاره نام دارد، به نوعي خصوصيات برتون را به تصوير مي کشد. قهرمان اول داستان مدت ها به اين فکر مي کند که «ابرها در حرکتند يا باد آنها را پيش مي راند؟»1 پس از قطع رابطه با سوررئاليست ها، کنو به مطالعه و تحقيق درباره «ديوانه هاي ادبي» روي آورد و «دايره المعارف علوم غيردقيقه» را نوشت؛ «من يک دايره المعارف نوشته ام، نه خودم تنها، بلکه با همکاري ديوانه ها، که اغلب شان هم ديوانه هاي مرحوم اند.» اين کتاب که هيچ ناشري حاضر نشد آن را منتشر کند، بعدها پايه و اساس يکي از رمان هاي کنو شد؛ «بچه هاي گل و لاي». کنو دايره المعارف خود را در قالب اثر يکي از شخصيت هاي رمان، در «بچه هاي گل و لاي» جاي داد.

دوران سربازي کنو در الجزاير و مراکش

(1927- 1925) فرصتي بود تا زبان عربي و آرگو را به خوبي ياد بگيرد. کمي بعد، سفري به يونان، او را به فکر فرو برد؛ خطر دور شدن زبان ادبي از زبان محاوره. از آن پس، يکي از دغدغه هاي اصلي کنو آشتي دادن اين دو قطب زباني و نوشتن مقالاتي در اين باره شد. آن سفر به همراه افکاري که با خواندن کتاب هاي متعدد و نوشتن يادداشت هايش در ذهن او رسوخ کرده بود، پايه گذار اثري ديگر شد؛ «سفر به يونان» که مجموعه يي از مقالات کنو در باب ادبيات و هنر و طنز را دربر دارد.

در سال 1933 رمون کنو اولين رمان خود را با نام «خار راه» منتشر کرد. او در اين اثر سعي کرد کتاب معروف دکارت، يعني «گفتار در روش» را به زبان فرانسه امروزي درآورد. اين کتاب، اولين جايزه «دو- ماگو» را براي او به ارمغان آورد؛ «در هر حال انسان بايد کاري بکند... و ترديدي نيست که من کرم نوشتن داشتم... و در مقابل اين مرض کاري نمي شود کرد. دست به نوشتن زدم. نوشتم و نوشتم تا به کتاب خار راه منتهي شد.» درست پس از انتشار اين کتاب، چهار رمان اتوبيوگرافيک از کنو منتشر شد؛ «آخرين روزها»، «اوليد»، «بچه هاي گل و لاي» و «درخت بلوط و سگ» که رماني است که تماماً شعر و زندگي کامل کنو را شرح مي دهد. اين رمان با لحني طنزگونه به تمسخر و مبتذل ساختن برخي ايده ها پرداخته است؛ «... در مدرسه اعداد و چوب خط ها و حروف را ياد مي گيرند/ در حالي که با انگشت دماغ خود را پاک مي کنند.» زبان مضحک و دستکاري شده اين رمان، ابداع کلمه هاي تازه، تغيير املاي کلمات و... حکايت از انتقاد صريح کنو از زبان پرطمطراق فرانسه دارد. پس از کار در عرصه روزنامه نگاري و همچنين انتشار آثاري که بحث هاي فراواني را به دنبال داشت، در سال 1938 بود که کنو رسماً به عنوان ويراستار و مترجم زبان انگليسي پا به انتشارات گاليمار گذاشت و بعدها دبير مجموعه «پله ياد» شد. همزمان نشريه «ولنته»2 را منتشر کرد. کنو بالاخره در سال 1942، با رمان پر از ابهام و معمايي«دوست من پيرو» توانست موفقيت بسياري کسب کند. او خود درباره اين کتاب چنين مي گويد؛ «نويسنده ضمن نوشتن دوست من پيرو انديشيده است که بي شک رمان کارآگاهي مطلوب، رماني است که نه تنها قاتل آن معلوم نيست، بلکه حتي مشخص نيست که جنايتي روي داده است يا نه و کارآگاه آن کيست.» کمي بعد، رماني تحت عنوان«آدم هميشه زيادي به زن ها خوبي مي کند» با نام مستعار«سالي مارا» منتشر شد که مشاجره ها و انتقادات زيادي در پي داشت و همچنين براي سانسور کردن قسمت هايي از کتاب درگيري هايي به وجود آمد. کنو اين رمان را به زبان مادري نوشت و ميشل پرل آن را به زبان فرانسه ترجمه کرد. در اين ميان، به انتشار مجموعه شعر«اگر تصور مي کني» دست زد. اشعار اين مجموعه با ابتکار ژان پل سارتر و توسط ژوزف کسما آهنگين شد. پس از آن ژوليت گرکوي خواننده با خواندن يکي از اشعار آن، باعث شهرت مجموعه شد. ديگر اشعار اين کتاب با خواندن برادران ژاک به شهرت رسيد. کنو قطعاتي براي کمدي هاي موزيکال و نيز ديالوگ هايي براي چند فيلم نوشت؛ از جمله فيلم«آقاي ريپوآ» به کارگرداني رنه کلمان. او خود فيلمي به نام«روز بعد» را کارگرداني کرده و همزمان در آن به ايفاي نقش پرداخت.

از سال 1944 به بعد، چند رمان بر پايه اتفاقات عجيب و غريب و وقايع باورنکردني از زندگي حومه نشينان نوشت؛ «دور از لويي» (1944) و«يکشنبه زندگي» (1952) که عنوان آن را از هگل وام گرفت؛ «هگل در گفت وگو از نقاشي هلندي و صحنه هاي سرشار از نشاط ساده و خودجوش آن، از«يکشنبه زندگي» صحبت مي کند و مي افزايد؛ مردمي با چنين خلق و خوي با نشاط نمي توانند ذاتاً بد و خبيث باشند.»

در اين ميان، يادداشت ها و نوشته هاي خود را از سال 1934 به بعد، در قالب رماني تجربي با عنوان «سن گلن گلن» منتشر کرد.

کنو که علاقه بسياري به علوم محض داشت، در سال 1948 پا به جامعه رياضيات فرانسه گذاشت و اين علم را تا حد زيادي وارد آثارش کرد؛ تا جايي که حتي در تعداد فصل هاي رمان يا تعداد بخش هاي يک فصل، از اعداد و ارقام کمک مي گرفت؛ مجموع 13 عدد اول سلسله اعداد، يعني 91 را تقسيم بر 13 کرده و عدد هفت را به دست آورده و رمانش را به 13 فصل و هفت بخش نوشت، در سال 1950 نيز اثري با عنوان«کيهان شناسي کوچک قابل حمل» نوشت که در آن از نظريه هاي علمي استفاده کرد؛ «چرتکه ها، جدول هاي محاسبه خط کش ها را له مي کنند/ مادران شان جداکننده ، پدرانشان دو واحدي/ و عمو الکترونيک با نگاه عقاب آسا/ با وحشت اين ورزشکاران متواضع را تحسين مي کنند/ که درهم مي شکنند رکوردهاي ايجاد شده به دست/ دو پاياني که به هر حال شمردن و سخن گفتن مي دانند.» در جايي ديگر از هر پديده زيبايي که در عالم هستي وجود دارد با شاعرانگي خاصي سخن گفته و در آخرين بيت آورده است که «پس چرا از الکترومغناطيس سخن نگويند.» يک سال بعد عضو آکادمي گنکور شد و در کنارش به نوشتن سناريو، برپايي کنفرانس و نيز کارگرداني پرداخت. در اين ميان دست از نوشتن برنداشت و در سال 1959 «زازي در مترو» را منتشر کرد. موفقيت اين رمان که با عبارت «دوکيپودونکتان» آغاز مي شود، حتي خود کنو را هم غافلگير کرد. از آن پس او به عنوان يک نويسنده محبوب و مردمي شناخته شد. اين اثر، توسط اليويه هوسنو به صحنه تئاتر و توسط لويي مال به سينماها راه يافت.

در سال 1961 و با مجموعه شعر«صدهزار ميليارد شعر»، رمون کنو شاهکار ادبي ديگري از خود بر جاي گذاشت. اين کتاب به خواننده اجازه مي دهد که با دست خود جاي ابيات را با هم عوض کند و قطعه يي جديد به گونه کلاسيک و چهارده مصرعي بسازد. دو رباعي که با دو قطعه سه مصرعي در کنار هم قرار مي گيرند، غزلي را تشکيل مي دهند که چهارده مصرع دارد. آن طور که خود کنو محاسبه کرده است، با اين روش 1014 (10 به توان چهارده) قطعه يا صد هزار ميليارد شعر به دست مي آيد؛ به گفته خودش اين کتاب يک ماشين شعرسازي است و اگر خواننده يي بيست و چهار ساعت در هر شبانه روز وقتش را به خواندن آنها اختصاص دهد، دويست ميليون سال طول مي کشد تا تمام اشعار ساخته شده را بخواند،

چهار سال بعد، رمان«گل هاي آبي» را منتشر کرد که باز هم برايش محبوبيت و شهرتي فراوان به ارمغان آورد. اين رمان افسانه يي، انديشمندي چيني به نام چوانگ- تسه را به تصوير کشيده است که همواره از خود مي پرسد آيا او چوانگ- تسه است که خواب پروانه مي بيند يا پروانه يي است که خواب مي بيند چوانگ- تسه است... اين رمان ثابت کرد که کنو هر گاه اراده کند، مي تواند رماني با ساختار و ايده جديد خلق کند. در همين سال کنو مجموعه يي از مقالات خود را با عنوان«چوب خط ها و اعداد و حروف» منتشر کرد. او در مقاله يي با عنوان«نوشته سال 1955» از زبان محاوره جديد دفاع کرده و نوشته است؛ «اگر فرانسوي ها ماضي استمراري وجه التزامي و ماضي مطلق را به کار نمي برند، نمي توان آنها را به اين کار واداشت. به خصوص دستورزبان نويس ها نمي توانند اين کار را بکنند. اصلاً اينها قدرت دستور دادن خود را از کجا آورده اند؟»

کنو آثار شاعرانه خود را با«پرسه در کوچه ها» و«شکافتن امواج» ادامه داد؛ رمون کنو در اکتبر سال 1976 درگذشت.

? از رمون کنو تنها يک رمان به نام«پرواز ايکار» توسط کاوه سيدحسيني (نشر نيلوفر) به فارسي برگردانده شده است.

پي نوشت ها؛--------------------------

1- جملاتي که نقل قول شده است از کتاب «فرهنگ آثار»، به سرپرستي رضا سيدحسيني، انتشارات سروش وام گرفته شده اند.

2- به معناي اراده