اینطور که بر بنده محرز و مسلم شده، تازگی ها بازار جایزه دادن گل کرده است.
در تمامی حوزه های فرهنگی و هنری نوعی تب جایزه دادن و جایزه گرفتن مستولی شده و اربابان فن برای غافل نماندن از این گردونه مترصد فرصتی هستند که بنده خدایی ریغ رحمت را سر بکشد تا از صدقه سر او (به عبارتی مرگ او) جایزه ای وضع کنند و برای کلاه خود به پشمی قابل توجه برسند. در حوزه ادبیات این جایزه ها قدمت دیرینه دارد. گلشیری، هدایت، صادقی از اولین متوفی هایی بودند که به دنبال مرگشان جایزه ای به راه افتاد و بعد هم یلدا وپروین اعتصامی و ...
عموما این جایزه ها و مسابقاتشان نوعی از هم گسیختگی ادبی و هنری را در پی داشته است چرا که معمولا در این مسابقات، نه به ایده های نو بلکه به هم باندی ها جایزه داده می شود و اگر گهگاهی هم به بنده خدای بی گناهی که از هیچ جبهه ای نیست تقدیر شود، آن بنده خدا باید برود و به عضویت نا نوشته همان باند در بیاید و اگر نیاید...!
دیروز خبری در ایسنا دیدم که برایم خیلی جالب بود با تمام احترامی که برای علی دهباشی و خدمات او در عرصه ادبیات قائل هستم، باید بگویم که خبری چندان خوش در میانه نبود.
متن خبر را در ادامه مطلب بخوانید و پس از آن دستها را بالا ببرید و با من این دعا را تکرار کنید:
کاش به جای این تراشیدن هزینه برای هیچ کمی هم پای ادبیات در میان بود.
کاش به جای این همه هیاهو برای هیچ کمی هم پای جمالزاده در میان بود.
کاش در درون جامعه ادبی ایران نبودند کسانی که برای تبلیغات و بالا رفتن توجه ها پای مرده ها را به میدان باز کنند.
کاش یک نفر که مرد، واقعا بمیرد!!